a3

نگارش دهم -

درس1 نگارش دهم

Setayesh.Rad

نگارش دهم. درس1 نگارش دهم

انشا درمورد باران.+(تاج) 💮

تبلیغات

جواب ها

جواب معرکه

:)))

نگارش دهم

انشا خود راکه توصیف مـن از یک روز بارانی اسـت با نام آفريننده زیبایی ها آغاز میکنم. آسمان بـه یکباره روشن و خاموش شد. صدای عجیبی بـه گوش رسید. گویا رعد و برق اسـت. آسمان سیاه و قرمز شد… و باران شروع بـه بارش کرد. آرام آرام بارید، آسمان بیخودی شلوغش کرده بود،مـن خودم شاهد بودم ! بوی خاک هوا را برداشته بود، تند تند نفس هاي عمیق می کشیدم تا بیشتر بوی خاک را استشمام کنم. اما هر چـه میگذشت شدت بارش باران بیشتر می‌شد روی لباس هایم علامت قطره هاي باران افتاده بودو خیس شده بود. برگ هاي درختان همشده بود. برگ هاي درختان هم حسابی شسته و شفاف شده بودند،گویی حمام کرده اند! مادران چادرشان رابه روی سر کودکشان می کشیدند تا مبادا خیس شوند و سرما بخورند،اما مـن بی خبال دنیا… دستانم را باز می‌کردم صورتم را بالا می‌گرفتم تا هر چـه باران هست نصیبم شود. چندی نگذشت کـه خیابانها پر از آب شد،اتومبیل ها با برف پاک کن هاي روشن شان کـه از خیابان می گذشتند آب کف خیابان رابه اطراف می پاشیدند.گنجشک ها و یاکریم ها سراسیمه بـه دنبال پناه گاه میگشتند،گویا لانه شان را گم کرده

جواب معرکه

نازی ❤️

نگارش دهم

در امواج فکر هایم غرق شده بودم که با صدای رعد و برق به خودم امدم و دیدم که هنوز لبه ی پرتگاه هستم ، با بند بند وجودم عاشق باران بودم و هر قطره اش که روی بدنم فرود می آمد لذت خاصی بهم منتقل میشد. نمیدانم چند دقیقه یا چند ساعت در همان حالت نشسته بودم و به آینده نامعلومم فکر میکردم تمام لباس هایم خیس شده بود و از هر تارمویم آب میچکید صدای قطرات باران که به سنگ ها میخورد انگار با آدم حرف میزد انگار با منی که نمیداستم که الان به زندگی سیاهم پایان دهم یا بردگردم و منتظر بمانم که سرنوشت چه را برایم رقم می‌زند. به صدای خوش آواز باران گوش میدادم که احساس کردم کسی با من حرف میزند و میگوید ( برگرد و از نو زندگی ات را بساز) و همین حرف برایم بس بود تا به زندگی ام برگردم . الان چند سال از آن ماجرا میگذر و من زندگی آرام و شیرینی دارم من چقدر باران را دوست داشتم از آن روز خیلیی بیشتر عاشق باران شدم چون همان صدای باران مرا به زندگی برگرداند🙂

بنام خداوند بخشنده مهربان موضوع انشا: باران ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ باران حسی است ، که بر گونه های سرخم می چکد. عشق وصف نشدنی را در دلم می گنجاند. عشقی که نسبت به خدایم در طرف چپ سینه ام است ، که در زیر اشک های آسمانش زندگی می کنم و قدم بر میدارم. اشکی که از چشمان دل گرفته کسی می ریزد،که از شدت تنهایی از باران به عنوان اشک های خیس شده اش استفاده کند. این اشک های دردناک، که از جنس غم است ،می تواند موجب سیل شود، گاهی اوقات غم و اندوه آسمان به حدی می رسد که از صبح روشن ، تا شب تاریک گریه میکند. اشکی که عاشقان و دل شکستگان راه عشق ،بیش تر از هر کسانی معنای واقعی این باران را می دانند، با آن انس می گیرند. عاشقانی که با این باران راز های پنهان و آشکار نشدنی را در میان گذاشته و باران را هم در غم خودشان شریک دانستند. بارانی که کاملا عطر، بوی، حسش کاملا با تمام حس های دنیا فرق دارد. من تمام وجودم را در برابر، آسمان،  فدا می کنم. ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ پایان.

بنام خداوند بخشنده مهربان موضوع انشا: باران ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ باران حسی است ، که بر گونه های سرخم می چکد. عشق وصف نشدنی را در دلم می گنجاند. عشقی که نسبت به خدایم در طرف چپ سینه ام است ، که در زیر اشک های آسمانش زندگی می کنم و قدم بر میدارم. اشکی که از چشمان دل گرفته کسی می ریزد،که از شدت تنهایی از باران به عنوان اشک های خیس شده اش استفاده کند. این اشک های دردناک، که از جنس غم است ،می تواند موجب سیل شود، گاهی اوقات غم و اندوه آسمان به حدی می رسد که از صبح روشن ، تا شب تاریک گریه میکند. اشکی که عاشقان و دل شکستگان راه عشق ،بیش تر از هر کسانی معنای واقعی این باران را می دانند، با آن انس می گیرند. عاشقانی که با این باران راز های پنهان و آشکار نشدنی را در میان گذاشته و باران را هم در غم خودشان شریک دانستند. بارانی که کاملا عطر، بوی، حسش کاملا با تمام حس های دنیا فرق دارد. من تمام وجودم را در برابر، آسمان،  فدا می کنم. ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ پایان.

سوالات مشابه